نوعی از گل: نهانی به پالیزبان گفت شاه که از مهتر ده گل مهر خواه. فردوسی. چو بشنید از او این سخن باغبان گل مهر آورد آمد دمان. فردوسی. ز خرادبرزین گل مهر خواست به بالین مست آمد از حجره راست. فردوسی
نوعی از گل: نهانی به پالیزبان گفت شاه که از مهتر ده گل مهر خواه. فردوسی. چو بشنید از او این سخن باغبان گل مهر آورد آمد دمان. فردوسی. ز خرادبرزین گل مهر خواست به بالین مست آمد از حجره راست. فردوسی
دهی از دهستان بالاگریوۀ بخش ملاوی شهرستان خرم آباد که در 24 هزارگزی جنوب خاوری ملاوی و در 30 هزارگزی خاور راه شوسۀ خرم آباد به اندیمشک واقع است. تپه ماهوری و گرمسیر است و 1000 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه کشکان. محصولش غلات. شغل اهالی زراعت و راهش مالرو است. این آبادی دارای دبستان است و ساکنان آن طایفه ای از میررضایی میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان بالاگریوۀ بخش ملاوی شهرستان خرم آباد که در 24 هزارگزی جنوب خاوری ملاوی و در 30 هزارگزی خاور راه شوسۀ خرم آباد به اندیمشک واقع است. تپه ماهوری و گرمسیر است و 1000 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه کشکان. محصولش غلات. شغل اهالی زراعت و راهش مالرو است. این آبادی دارای دبستان است و ساکنان آن طایفه ای از میررضایی میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
آنکه دارای مهر و محبت اندکی باشد. (ناظم الاطباء). بی وفا. بی محبت. که باندک تغییر حال دل از محبت برگیرد: چو بیچاره شد پیشش آورد مهد که ای سست مهر فراموش عهد. سعدی. دلبر سست مهر سخت جفا صاحب دوست رای دشمن خوی. سعدی. عروس ملک نکوروی دختریست ولیک وفا نمیکند این سست مهر با داماد. سعدی
آنکه دارای مهر و محبت اندکی باشد. (ناظم الاطباء). بی وفا. بی محبت. که باندک تغییر حال دل از محبت برگیرد: چو بیچاره شد پیشش آورد مهد که ای سست مهر فراموش عهد. سعدی. دلبر سست مهر سخت جفا صاحب دوست رای دشمن خوی. سعدی. عروس ملک نکوروی دختریست ولیک وفا نمیکند این سست مهر با داماد. سعدی
بی محبت. بی رحم. (آنندراج) (غیاث) : نمودند کآن رومی خوبچهر چه بد دید از آن زنگی سردمهر. نظامی. مظفر گشت خصم سردمهرش علم بشکست ز آسیب سپهرش. میرخسرو (از آنندراج). ننالم چرا از سلوک سپهر که گرمی ندیدم از این سردمهر. ملاطغرا (از آنندراج)
بی محبت. بی رحم. (آنندراج) (غیاث) : نمودند کآن رومی خوبچهر چه بد دید از آن زنگی سردمهر. نظامی. مظفر گشت خصم سردمهرش علم بشکست ز آسیب سپهرش. میرخسرو (از آنندراج). ننالم چرا از سلوک سپهر که گرمی ندیدم از این سردمهر. ملاطغرا (از آنندراج)
به معنی سگ جان است که سخت جان و محنت کش باشد. (برهان) ، کنایه از موذی و بیرحم و سخت دل. (آنندراج) : استخوان پیش کش کنم غم را زانکه غم میهمان سگ جگر است. خاقانی. ، مردم غردل و نامهربان. (برهان)
به معنی سگ جان است که سخت جان و محنت کش باشد. (برهان) ، کنایه از موذی و بیرحم و سخت دل. (آنندراج) : استخوان پیش کش کنم غم را زانکه غم میهمان سگ جگر است. خاقانی. ، مردم غردل و نامهربان. (برهان)
دارندۀ سگ. سگبان: چه سگ جانم که با این دردناکی چو سگ داران دوم خونی و خاکی. نظامی. سخایی که اگر مزرعۀ دنیا را به اقطاع سگ داری دهد در چشم مکرمت او آن وزن سنجدی نسنجدو اگر جمله خزائن قارون به هارونی بخشد آن در حوصلۀ او قدر کنجدی نگنجد. (المضاف الی بدایع الازمان ص 25)
دارندۀ سگ. سگبان: چه سگ جانم که با این دردناکی چو سگ داران دوم خونی و خاکی. نظامی. سخایی که اگر مزرعۀ دنیا را به اقطاع سگ داری دهد در چشم مکرمت او آن وزن سنجدی نسنجدو اگر جمله خزائن قارون به هارونی بخشد آن در حوصلۀ او قدر کنجدی نگنجد. (المضاف الی بدایع الازمان ص 25)
مهرکرده شده. (آنندراج). ممهور. سربسته. که سر آن نگشوده باشند. دست نخورده: زد نفس سربمهر صبح ملمعنقاب خیمۀ روحانیان گشت معنبرطناب. خاقانی. خنده ای سربمهر زد دم صبح الصبوح ای حریف محرم صبح. خاقانی. آن گنج سربمهر که خاقانیش نهاد ذهن تو برگشاد طلسمات گنج را. خاقانی. تو گنجی سربمهری نابسوده بد و نیک جهان ناآزموده. نظامی. گنج گهرم که دربمهر است چون غنچۀ باغ سربمهر است. نظامی. مهر بنهاد ومهر از او برداشت همچنان سربمهر خود بگذاشت. نظامی. داغ پنهانم نمی بینند و مهر سربمهر آنچه بر اجزای ظاهر دیده اند آن گفته اند. سعدی. سخن سربمهر دوست به دوست حیف باشد به ترجمان گفتن. سعدی
مهرکرده شده. (آنندراج). ممهور. سربسته. که سر آن نگشوده باشند. دست نخورده: زد نفس سربمهر صبح ملمعنقاب خیمۀ روحانیان گشت معنبرطناب. خاقانی. خنده ای سربمهر زد دم صبح الصبوح ای حریف محرم صبح. خاقانی. آن گنج سربمهر که خاقانیش نهاد ذهن تو برگشاد طلسمات گنج را. خاقانی. تو گنجی سربمهری نابسوده بد و نیک جهان ناآزموده. نظامی. گنج گهرم که دربمهر است چون غنچۀ باغ سربمهر است. نظامی. مهر بنهاد ومهر از او برداشت همچنان سربمهر خود بگذاشت. نظامی. داغ پنهانم نمی بینند و مهر سربمهر آنچه بر اجزای ظاهر دیده اند آن گفته اند. سعدی. سخن سربمهر دوست به دوست حیف باشد به ترجمان گفتن. سعدی
مرکّب از: بی + مهر، مهرناشده. که مهر نشده باشد. فاقد مهر و نشانۀ دست نخوردگی چیزی است: اگردانا و گر نادان بود یار بضاعت را بکس بی مهر مسپار. نظامی. رجوع به مهر شود
مُرَکَّب اَز: بی + مهر، مهرناشده. که مهر نشده باشد. فاقد مهر و نشانۀ دست نخوردگی چیزی است: اگردانا و گر نادان بود یار بضاعت را بکس بی مهر مسپار. نظامی. رجوع به مُهر شود
مرکّب از: بی + مهر، بی شفقت و بیرحم. (آنندراج)، بی محبت. (ناظم الاطباء) : مهر جوئی ز من و بی مهری هده خواهی ز من و بی هده ای. رودکی. فرزند توایم ای فلک ای مادر بی مهر ای مادر ما چون که همی کین کشی از ما. ناصرخسرو. با همه جلوۀ طاوس و خرامیدن کبک عیبت آنست که بی مهرتر از فاخته ای. سعدی. که دنیا صاحبی بدمهر خونخوار زمانه مادری بی مهر و دونست. سعدی. من ندانستم ازاول که تو بی مهر و وفائی عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی. سعدی. - بی مهر گشتن، بی محبت گشتن: چو از مریم دلش بی مهر گردد طلبکار من بی بهر گردد. نظامی. و رجوع به مهر شود
مُرَکَّب اَز: بی + مهر، بی شفقت و بیرحم. (آنندراج)، بی محبت. (ناظم الاطباء) : مهر جوئی ز من و بی مهری هده خواهی ز من و بی هده ای. رودکی. فرزند توایم ای فلک ای مادر بی مهر ای مادر ما چون که همی کین کشی از ما. ناصرخسرو. با همه جلوۀ طاوس و خرامیدن کبک عیبت آنست که بی مهرتر از فاخته ای. سعدی. که دنیا صاحبی بدمهر خونخوار زمانه مادری بی مهر و دونست. سعدی. من ندانستم ازاول که تو بی مهر و وفائی عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی. سعدی. - بی مهر گشتن، بی محبت گشتن: چو از مریم دلش بی مهر گردد طلبکار من بی بهر گردد. نظامی. و رجوع به مهر شود
یکی از ماهیهای حلال گوشت و فلس دار و استخوانی بحر خزر که فلسهایش بزرگ است و به آسانی می افتد. قدش بین 18 تا 36 سانتیمتر است. کمرش آبی سبز رنگ و شکمش خاکستری نقره یی است در سطح آب زندگی میکند و بیش از 20 سانتیمتر زیر آب نمیرود و از کرمها و دیگر حیوانات کوچک تغذیه مینماید. سگ ماهی در موقع تخم گذاری به کنار ساحل می آید و در اوایل بهار تخم ریزی میکند و بین 40 تا 100 هزار تخم میریزد، ماهی خاویار
یکی از ماهیهای حلال گوشت و فلس دار و استخوانی بحر خزر که فلسهایش بزرگ است و به آسانی می افتد. قدش بین 18 تا 36 سانتیمتر است. کمرش آبی سبز رنگ و شکمش خاکستری نقره یی است در سطح آب زندگی میکند و بیش از 20 سانتیمتر زیر آب نمیرود و از کرمها و دیگر حیوانات کوچک تغذیه مینماید. سگ ماهی در موقع تخم گذاری به کنار ساحل می آید و در اوایل بهار تخم ریزی میکند و بین 40 تا 100 هزار تخم میریزد، ماهی خاویار